درباره وبلاگ


سلام.امیدوارم لذت ببرید.
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه
پيوندها
نويسندگان
دوستانه فروم
جمع شدن دوستان دور هم دیگه




 



پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:, :: 4:20 بعد از ظهر ::  نويسنده : اشکان امیری

 



پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:, :: 4:19 بعد از ظهر ::  نويسنده : اشکان امیری

 



پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:, :: 4:17 بعد از ظهر ::  نويسنده : اشکان امیری

 



پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:, :: 4:16 بعد از ظهر ::  نويسنده : اشکان امیری

 



پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:, :: 4:13 بعد از ظهر ::  نويسنده : اشکان امیری

 



پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:, :: 4:8 بعد از ظهر ::  نويسنده : اشکان امیری

 من برعکس همه پشت خنده هام غمه.... 


توبرعکس منی شادی وغمگین میزنی.....
 


پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:, :: 4:7 بعد از ظهر ::  نويسنده : اشکان امیری

 الهی فندق بشی سنجاب بشم گازت بگیرم بعدش سمی باشی مسموم بشم برات بمیرم



پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:, :: 4:6 بعد از ظهر ::  نويسنده : اشکان امیری

 شنیــده بودم که “خاک سرد است” 
ایـــن روزها اما انگار آنقـــدر هوا ســـرد است، 
که زنــده زنــده فراموش می کنیــم یکدیگـــر را



پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:, :: 4:6 بعد از ظهر ::  نويسنده : اشکان امیری

 از ماجرای عشق تو 
رو سفید دراومدند موهایم!



پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:, :: 4:4 بعد از ظهر ::  نويسنده : اشکان امیری

 بیهوده انتظار تو را دارم 

دانم دگر تو بازنخواهی گشتهر چند 
اینجا بهشت شاد خدایان است 
بی تو برای من 
این سرزمین غم زده زندان است



پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:, :: 4:4 بعد از ظهر ::  نويسنده : اشکان امیری

 درد داره وقتی چیزی رو کسر کنی که با تمام وجود 
جمعش کردی



پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:, :: 4:3 بعد از ظهر ::  نويسنده : اشکان امیری

 من كويرم اي خدا با حسرت يه قطره آب يه عمره كه دريا رو از دور مي بينم يه سراب بهار برام يه اسمه يه اسمه كهنه تو كتاب حرف من با آسمون چرا مي مونه بي جواب.....



پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:, :: 4:2 بعد از ظهر ::  نويسنده : اشکان امیری

 بنویسید به دیوار سکوت عشق سرمایه هر انسان است.بنشانید به لب حرف قشنگ حرف بد وسوسه شیطان است.و بدانید که فردا دیر است. و اگر غصه بیاید امروز تا همیشه دلتان درگیر است.پس بسازید رهی را که کنون تا ابد سمت صداقت برود.و بکارید به هر خانه گلی که فقط بوی محبت بدهد!...



پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:, :: 4:2 بعد از ظهر ::  نويسنده : اشکان امیری

 دير گاهيست كه تنها شده ام قصه غربت صحرا شده ام وسعت درد فقط سهم من است بازهم قسمت غم ها شده ام دگر آيينه ز من بي خبر است كه اسير شب يلدا شده ام من كه بي تاب شقايق بودم همدم سردي يخ ها شده ام كاش چشمان مرا خاك كنيد تا نبينم كه چه تنها شده ام...



پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:, :: 4:1 بعد از ظهر ::  نويسنده : اشکان امیری

 آنان که با زندگي مي سازند ، زندگي را مي بازند .... 
با زندگي نساز..... 
زندگي را بساز....



پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:, :: 4:1 بعد از ظهر ::  نويسنده : اشکان امیری

 خوش به حال آسمون که هر وقت دلش بگیره بی بهونه می باره… 
به کسی توجه نمی کنه … از کسی خجالت نمی کشه … می باره و می باره و … 
اینقدر می باره تا آبی شه … آفتابی شه …!!! 
کاش … کاش می شد مثل آسمون بود … 
کاش می شد وقتی دلت گرفت اونقدر بباری تا بالاخره آفتابی شی … 
بعدش هم انگار نه انگار که بارشی بوده



پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:, :: 4:0 بعد از ظهر ::  نويسنده : اشکان امیری

 دلم که می گیرد آرام خودم را در آغوش می گیرم … 
خـــودم به تنهـــایی 
دست نوازشی بر ســــرم می کشم .. 
لبخند می زنم و آهستـــه می گویم : 
” گریه نکن عــــزیـــزم … من هسـتم … 
خودم به تنهــایی ، هـــوای نداشته ات را دارم !



پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:, :: 4:0 بعد از ظهر ::  نويسنده : اشکان امیری

 حالا که دست هایت چتر نمی شوند 
حالا که نگاهت ستاره نمی بارد 
حالا که خانه ای برای ما شدن نداریم 
از کاغذ شعرهایم اتاقی می سازم 
تا آوار تنهایی بر سرت نریزد 
و آرامش خیالت ، خیس اشک هایم نشود



پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:, :: 3:58 بعد از ظهر ::  نويسنده : اشکان امیری

 وقتی خسته ام 

وقتی کلافه ام 

وقتی دلتنگم 

بشقاب ها را نمی شکنم 

شیشه ها را نمی شکنم 

... غرورم را نمی شکنم 

دلت را نمی شکنم 

در این دل تنگی ها زورم به تنها چیزی که میرسد 

این بغض لعنتی است ...که میشکنم



پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:, :: 3:57 بعد از ظهر ::  نويسنده : اشکان امیری